کد خبر: ۱۸۳۵۹۱
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۸:۴۴ 19 February 2016
به گزارش تابناک یزد، غلامعلی حداد عادل طی یادداشتی نحوه آشنایی و ارتباط با سید حسین نصر اندیشمند ایرانی و از نزدیکان خاندان پهلوی و رییس دفتر فرح پهلوی را تشریح کرده و از جمله نوشته:
 از اوّل انقلاب تا امروز، گهگاه خوانده و شنیده‌ام که بعضی اشخاص که در عالم سیاست با من اختلاف و رقابت داشته‌اند، با اشاره به نام دکتر سیّدحسین نصر و انجمن شاهنشاهی فلسفه و دفتر فرح پهلوی، خواسته‌اند مرا به همکاری با دکتر نصر در فعّالیت‌های مرتبط با دربار وی متّهم کنند. این روزها هم که بازار رقابت‌های انتخاباتی، خصوصاً در فضای مجازی، داغ است این نوع تهمت‌ها دیده می‌شود
.

اکنون،‌ بی‌آنکه فرصت ورود به جزئیات داشته باشم، باید بگویم آشنایی من با دکتر نصر به سال 1347 باز می‌گردد. در آن زمان، دکتر نصر استاد فلسفة دانشکدة ادبیات و رئیس دانشکده بود و عموماً در داخل و خارج دانشگاه وی را استادی دانشمند و باشخصیت و متدیّن و علاقه‌مند به اسلام و حکمت اسلامی می‌دانستند
.

از جمله دلایل صحّت این سخنْ روابط وی با علامه طباطبایی و نقش او در جلسات مصاحبه‌‌های پروفسور هانری کربن با علامه است و نیز ترجمة وی از کتاب «شیعه در اسلام» به زبان انگلیسی و مقاله‌ای که از وی در کتاب «محمّد خاتم پیامبران» به‌اهتمام شهید مطهّری در کنار مقالات استادانی مانند علامه طباطبایی و حاج سیّدابوالفضل زنجانی و دکتر سیّدجعفر شهیدی و دکتر علی شریعتی از سوی حسینیة ارشاد در سال 1346 منتشر شده است
. در سال 1347،‌ من فارغ‌التحصیل دورة فوق لیسانس فیزیک بودم و تصمیم گرفته بودم که، به‌جای ادامة تحصیل در رشتة فیزیک، علوم انسانی بخوانم. دکتر نصر هم سابقه‌ای کمابیش شبیه من داشت. با او مشورت کردم و او مرا برای طی کردن این راه راهنمایی کرد. در مهر ماه 1349 دانشجوی فوق لیسانس فلسفة دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران شدم و درس‌های دورة دکتری را در پایان سال تحصیلی 53-54 به پایان رساندم. در این سال‌ها، دکتر نصر یکی از استادان ما در دورة فوق لیسانس و دکتری فلسفه بود و من یکی از دانشجویان او. البته او نسبت به من محبّت داشت و من هم به وی احترام می‌گذاشتم و با بضاعتی که در زبان خارجی داشتم از آثار او استفاده می‌کردم و در بعضی کارهای علمی و دانشگاهی،‌به‌صورت غیررسمی، دستیار وی بودم.

وقتی در سال 1351 دکتر نصر به ریاست دانشگاه صنعتی شریف امروز برگزیده شد،‌تصمیم گرفت تعدادی واحد درسی از موضوعات علوم انسانی و فرهنگ و هنر وارد برنامة درسی دانشکده‌های مهندسی کند. او مرکزی به نام مرکز تعلیمات عمومی در آن دانشگاه تأسیس نمود و من و دکتر نصرالله پورجوادی را در آن مرکز استخدام کرد تا این قبیل درس‌ها را تدریس کنیم. نصر، یکی دو سال بعد، از آن دانشگاه رفت و من تا پیروزی انقلاب عضو هیئت علمی آنجا بودم و آن مرکز را اداره می‌کردم و درس می‌دادم
.در همان سال‌ها بود که دکتر نصر انجمن شاهنشاهی فلسفه را تأسیس کرد. من از اوّل با چنین کاری به‌علّت نام شاهنشاهی آن مخالف بودم و هیچ‌گونه همکاری با آن انجمن نکردم. نه در آنجا درس دادم و نه کتابی به‌چاپ رساندم و نه برای مجلّة آن، که «جاویدان‌خرد» نام داشت، مقاله‌ای فرستادم. اسناد آن مؤسّسه در سال‌های قبل از انقلاب قاعدتاً باید موجود باشد. مطمئنّم که هیچ سندی دالّ بر کمترین همکاری من با آن انجمن وجود ندارد. حتّی کسانی مانند دوست محترم من جناب دکتر مصطفی محقّق داماد و یا آقای ابطحی (از همکاران بازنشستة سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی) شاهدند که من چگونه در قول و فعل با آن انجمن مخالفت داشته‌ام.
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار