تابناک بوشهر: قبل از واردشدن به لنجي که قرار است در آن، اولين آلبوم پژوهشي موسيقي دريانوردان رونمايي شود، اسکله نخل تقي و سولهاي که ناخداها و دريانوردان مشغول ترميم تورهاي ماهيگيريشان هستند، اولين قابي است که در جلوي ديدگانم ثبت ميشود. همه چيز روي لنجی مهياست، تا ساعاتي را دل به ميزباني کساني بسپارد که «نيمه» ناخدا و جاشوهايش را درخاطرهها ماندگار خواهند کردند. نوايي که کمکم رو به فراموشي است. «ني مه»، نواي دريانوردان و نام آلبومي است که شامل پانزده قطعه است. ريتم کلفات، ني مه اوشار، ميداف (فلکناز)، لنگر، شستن لنج، ميداف (مدح علي(ع))، گرگور، تور، ميداف (بربو)، ميداف گرگور و (رونيسفر)، نيمه هاي مشترک (سليگاه، ياپتني)، ميداف (فايز)، نيمه سرگرمي، يزله و جشن اوشار.
محسن شريفيان، پژوهشگر و گردآورنده اين آلبوم ميگويد: آن چيزي که براي من اهميت زيادي داشت، اين بود که از موسيقي دريا و دريانوردي صيانت کنم. کاري که بايد از خيلي مدتها قبل انجام ميشد. خيلي از کشورهاي عربي مثل کويت و عربستان، آنرا قبلا انجام داده بودند، ولي اين نوع موسيقي در ايران هنوز جمعآوري نشده و بهنوعي با بيتوجهي روبهرو بوده است. حتي لنجسازي چند مدت پيش، ثبت جهاني شد، اما به موسيقي آن پرداخته نشد. پيشرفت تکنولوژي و جايگزينشدن ادوات و وسايل پيشرفته، باعث شده که بسياري از آداب دريانوردا ن و موسيقي و نغمههاي آنها از بين بروند.
به نظر او، دريا و دريانوردي قاعده خاصي دارد. ميگويد که موسيقي دريانوردان، يکي از شريفترين موسيقي هاست. چرا که تمام محتواي اين نغمه و نيمه، ذکر نام خدا و پيامبر و ائمه معصومين(ع) است. براي همين است که کشتي براي دريانورد، حکم مسجد را دارد و برايش مقدس است. آنها اينجا روزي ميگيرند. اين نوع زندگي موسيقي و آداب خاصي دارد. هر نوع کاري که روي لنج و دريا انجام ميشود، مثل پاروزدن، لنگرانداختن و تورکشيدن، موسيقي خاص خودش را دارد. کار ديگري که در آلبوم به آن پرداخته شده، موسيقي لنجسازها است. آنها وقتي در حال کارکردن هستند، با زدن چکش به روي تخته و ميخ، ريتمي شبيه به سنج و دمام ميسازند. اينها همه نشانه است و براي اولين بار در اين آلبوم به زبان«گلافها»، پرداخته شده است.
گروه کمکم آماده ميشوند و سازشان را کوک ميکنند تا «نيمه» را رونمايي کنند. محسن بادبانها را ميکشد و لنج در پهنه نيلگون خليجفارس، بهراه ميافتد و«هله هله دريا موجن»، باصداي عود، شاخ گاوی مارپیچ، دمام و دایره، در هم ميآميزد. ناخودآگاه، فرو ميروم در سينه زلال دريانوردان. ناخدايي ميشوم که روي«قماره» ايستاده. چشم ناخدا به جاشوهايش خيره مانده: لنجم، سينه موج را مىشكافد و غيرتم سينه سستى را. مرا به فراموشى مسپار. در نواى «نىمه» يادآور شو، هلاى «ني مه ام» را. گويى به خواب مىرود در هياهوى سازهاى بىساز. مىخواهم بمانم در ياد تو. پس مىكوبم بر الوار ذهنت چكش پرتوانم را تا زورقى نو، از «ني مه ها» بيافرينم، ماندگار. با من بخوان تا در تو جارى شود «ميداف» گيرايم. «هله هله مالى هله هله مالى»... بكش همراه من«هومه»، تا رها نشود ريسمان و تور و ماهى. بگذار تا نسيم دريا دستارمان را چون بادبان به رقص آورد و همنوا با ما بخواند شالوى پير! من از نبرد سوزان آفتاب برگشته ام. زخمهاى كهنه اش درتيرگى پوستم نمايان است. «نيمه» ليان، مرا با تورهاي بر آب انداخته شده همراه ميکند. «سرکنگ» ميخواند و آنها پاسخ ميدهند.
نواى موج و چكشها مرا به خود مىخواند، همچون مسمار فرونشسته بر الوارها. صداى جاشو اندر قلبم مىنشيند. گويى اسير جزر و مد دريا شدهام. در نواى «ميداف» از خويش مىروم و به خويش باز مىگردم، در هوش و بيهوشى غوطهورم. ضربه هاى پارو بر امواج، گويى رامشگرى است كه دريا را مىشكافد. بى آنكه به خشمش بيندازد. بوى آفتاب وشرجى درهم آميخته. «نى مه خوان»! بخوان كه دريا اسير پاروزنان غيرتمند است. بخوان! و مرا باشور شرجى پيوند زن.
نواى همبان و شالوها و موج، ماهيان را به خود مىخواند و تمناى گرگور با بازدم سنگين جاشوان، اين پولكيان درخشان را به عرشه سرازير مىكند. بوى شرجى در نسيمى كه در دستار جاشوان مىپيچد، گم مىشود و من، درنواى چكش و مسمار و موج و همبان. صداى تقلاى تنماهيان اسير با شور «گرگور»، گويى «نىمه»اى» نو مىآفريند و جوش و خروش تند آن، مرا نيز همپاى جاشوان به رقص مىآورد.
خشم دريا شعله ور مىگردد و موجها با تمام توان بر پيكره لنج ها مىكوبند و در پيكار سخت لنج و دريا ناخدا الياس را به يارى مىطلبد. «هل الياس الياس» و جاشوان هله گويان پاسدار لنج و بادبانند.
قطب نما و بادبان و باد شمال، ناخدا و لنج را با ماسه هاى نرم ليان پيوند مى دهد و اينبار نىمه، با نواى لنگر مىنوازد و من خلسه وار پا بر ساحل مىنهم، ماسه ها به نرمى از زيرپايم مى گريزند و من هنوز دستخوش نيمه و موج و دريا هستم. از دوردست صداى شالوها و چكش ها مرا به خويش مىخواند.
بزن بر طبل ها تا نىمه ها با شور جنگم درهم آميزد. بزن همبان كه در هذيان دريا پرصدا گردم ...
عرق بر پيكرم رودى خروشان است، از نبرد نيزه با ناى نهنگ آيم. بزن«دوسه» كه رقصى نو به پاگردد...
ميان رقص ما، امواج هم با ما كنار آيد. ليان! آيم بهسويت با نواى ساز و«ميداف»...
جوانان ليان! از دورها، نواى «نىمه»مى آيد. مرا با «نىمه» احيا كن، فراموشم مكن در خاطرات نرم ساحلها... .
از لنج پياده ميشويم و «نيمه خواني» ناخدا بدرقه ام ميکند: فراموشم مكن در خاطرات نرم ساحلها... .
محسن شريفيان، گردآوري موسيقي دريانوردان را به طور جدي ازسال 1376 به درخواست مرحوم منوچهر آتشي آغاز کرد. موسيقي کار دريان وردان ميتواند از نشانه هاي قدمت موسيقي بوشهر و خليج فارس باشد. تاريخ کشتي سازي و کشتيراني ايرانيان در درياي خليج فارس و استان امروزي بوشهر در قبل از اسلام، نشان ميدهد که از دوران عيلاميها تا ساسانيان، مردمان کرانههاي شمالي خليجفارس و بوشهر، مردماني دريانورد بودهاند. بنابراين «نيمه»، ماهيتي باستاني دارد. هر چند که گسست تاريخي و زباني باعث شده که امروزه، نشان قابل توجهي از «نيمه هاي» بوشهري به زبان پهلوي وجود نداشته باشد.
حميده ماحوزي مديرکل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان مثل هميشه پرانرژي وخوشرو والبته حامي هنر و فرهنگ مي گويد: محسن شريفيان يکي از هنرمندان فعال موسيقي بوشهر است. از نظر تلاش و کوششي که براي احياي موسيقي بومي اين منطقه انجام داده، يکي از سرآمدان استان است. او در اين زمينه، کارهاي بسيار خوبي را ارائه داده است که باتوجه به روز ملي خليج فارس، عرق و علاقه ما را به اين آب و خاک نشان ميدهد. درياي ما، درياي صلح ودوستي است و ما همواره از همين دريايي که نام آن خليج فارس است، مهرباني و محبت را ياد ميگيريم و باز هم بسيار خوشحالم که اين اتفاق خوب در روز ملي خليج فارس افتاد. حضور ما در اين کشتي که آلبوم «نيمه» در آن رونمايي ميشود، نشاندهنده علاقه زيادي است که ما به آب وخاک اين سرزمين داريم. ضمن اينکه موسيقي بوشهر يک موسيقي اصيل است و بايد پاس داشته شود. ما بايد به نياکان خود رجوع کنيم و آداب و سنن جامعه خو د را نگه بداريم. موسيقي بوشهر هم، با زندگي مردم عجين بوده و هست و ما هيچگاه نميتوانيم منکر اين بخش ارزشمند باشيم که براي همه ما قابل احترام است.
«نيمه» اما مهمان ويژه ديگري هم داشت. مديرموسسه «ماهور» که اين آلبوم را منتشر کرده است.
سيدمحمد موسوي ميگويد: به نظر من هرکسي با ذوق خود ميتواند در پاسداري ميراث معنوي و فرهنگي کشور ما نقش تعيين کنندهاي داشته باشد تا اين آثار معنوي از بين نرود. به اعتقاد من انتشار چنين اثري ضرورت زيادي داشت؛ چرا که باعث ميشود موسيقي هاي آييني و بومي مناطق مختلف ايران ازجمله دريانوردان جنوب کشور از بين نرود. ملودي اين موسيقي اکنون ثبت و ضبط شده است و هرکسي که علاقه مند باشد، ميتواند ازآنها استفاده کند. من از محسن شريفيان و ساير همکارانش در اين آلبوم تشکر ميکنم که باعث شدند، هفتمين اثري را که در حوزه موسيقي بوشهر منتشر ميکنيم، در اين قالب به علاقه مندان موسيقي ارائه دهيم.
به اعتقاد بهزاد فراهانی، هنرمند پیشکسوت تئاتر، بخشی از فرهنگ عالی و جایگاه حکمت عامیانه ما، در همین بخش قرار گرفته است. زیرا که حرف دل انسانها در این حوزه، براحتی تبلور مییابد و کم کم تبدیل به هنر میشود و اغلب هم بسیار عمیق است. میگوید: اگر بسترسازی مناسب برای این بخش، انجام میگرفت و هنرمند حمایت میشد و فارغ از دغدغههای معیشتی به هنر خود میپرداخت، این هنر ارزشمند رشد میکرد و خلاقیت هنرمند به حرکت در میآمد.
پرستو گلستانی نیز از دیگر بازیگرانی بود که در جمع میهمانها حضور و حس و حال خوبی از شنیدن نیمه لیان داشت و بهقول خودش: «اگه میخوای پرستو رو دیوانه کنی، موسیقی جنوبی پخش کن»
آنچه که در موسیقی امروز دیدم و شنیدم، حس پویایی و عشق و تفکر یک جوان در موسیقی بومی با این قدمت بود. من با دیدن شریفیان، وقتی نیانبانش را برایمان نواخت، احساس کردم که چیزهای نو و مدرنی را یافته است و آنها را با موسیقی گذشته تلفیق میکند و این نکته بسیار مثبتی بود که من در کار او دیدم.
لیان با همه مشکلاتی که پیش رو دارد، باید کارش را ادامه بدهد. گروه لیان جایگاه خود را در عرصه موسیقی پیدا کرده است. امیدوارم که این گروه جوان که با دل خودشان کار میکنند، جایگاه جهانی پیدا کنند.
اين مراسم با حضور مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی بوشهر، مدیر موسسه ماهور، بازيگران تئاتر و سينمای کشور از جمله جمشید جهانزاده، بهزاد فراهانی، رضا فیاضی، شهره سلطانی و پرستو گلستانی، جمعي از خبرنگاران و با همت سازمان منطقه ويژه اقتصادي انرژي پارس برگزارشد.
سودابه زیارتی