گزارش تابناک خوزستان از چهل و دومین سالگرد حادثه سینما رکس آبادان:
چه تعداد مادرانی آن شب به انتظارِ بازگشت پسران و یا دختران‌شان بودند؟.. چه تعداد بچه‌هایی چشم‌های شان به در خشک شد؟.. چه تعداد همسرانی که برای افطاری سفره چیده بودند؟.. 28 مرداد 57 از خون جوانان وطن تنها مشتی خاکستر و ذغال بر جا ماند.
کد خبر: ۸۸۸۶۹۷
تاریخ انتشار: ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۵:۴۱ 18 August 2020
 
تابناک خوزستان:
 
گاهی برای آدم‌ها؛ طی اتفاق‌های مختلف از مکان‌ها و نام‌های حتی ساده نیز خاطرات شومی رقم می‌خورد که مسیر زندگی‌ خود و خانواده‌های شان را تغییر می‌دهد.
42 سال پیش هیچ کس فکرش را نمی‌کرد که سینما هم می‌تواند به مَقتلی عظیم برای بینندگان یک فیلم تبدیل شود. شاید بهتر باشد بگوییم هیچ خانواده‌ آبادانی‌ای به ذهنش نمی‌رسید روزی نام "سینما" و یا فیلم " گوزن‌ها" از شوم‌ترین و تلخ‌ترین نام‌های زندگی‌شان باشد.
به تماشای فیلم گوزن‌ها نشسته بودند. زنان، کودکان و مردهایی که حتی ممکن بود هنگام خروج از خانه کسی پشت سرشان آیت الکرسی، برای در امان ماندن از گزندها نخوانده بود چرا که خانواده‌های شان شکی در بازگشت دوباره ی آن ها به خانه نداشتند.
ساعت حوالی 8 و نیم شب بود. بیش از400 نفر در سالن سینما رکس حضور داشتند که ناگهان سینما دچار حریق شد. برای فرار به سوی درها رفتند اما با درهای بسته روبرو شده بودند.
حادثه سینما رکس آبادان، بیش از 400 خانواده را داغدار کرد. خانواده های جانباختگان تنها بقایای کوچک و نامعلومی را تحویل گرفتند که از عزیزانشان پس از آن واقعه شوم باقی مانده بود.
شهید فاضل ثامری یکی از کشته شدگان حادثه سینما رکس آبادان است. برادرِ او به گفت‌وگو با خبرنگار تابناک خوزستان نشسته و درباره آن شبِ شوم می‌گوید: ماه رمضان بود. پیش از افطار برادرم از خانه خارج شده بود. طرف‌های ساعت10 شب از خانه همسایه‌مان صدای جیغ شنیدیم. جویای موضوع که شدیم گفتند سینما رکس آبادان آتش گرفته است. فکر می‌کردیم برادرم فاضل به خانه خواهرمان رفته باشد. اما پس از تماس با خواهرم، متوجه شدیم که آن جا نیست. ساعت از نیمه شب گذشته بود. گوشمان را به اخبار رادیو درباره وضعیت سینما سپرده بودیم که یک باره اعلام کردند هرکس آشنایی دارد که تا این  ساعت به خانه بازنگشته باشد برای شناساییش به سینما رکس و یا بهشت زهرا برود.
 
با همسرِ برادرم به بهشت زهرا رفتیم. گوشه‌ای از غسال خانه لاشه‌های نامعلومی از جان باختگان بود. بخاطر سوختگی زیاد، صورت‌ هیچ کس مشخص نبود و تنها اعضای کوچکی از اندام‌هایشان باقی مانده بود. ما عزادار پدرم بودیم و برادرم پیراهن مشکی به تن داشت. همسرش از روی یک تکه از پیراهنش او را تشخیص داد.
 
از طریق رادیو؛ به خانواده‌ها اعلام کردند که اگر برای تشخیص عزیزانشان نیایند سایر اجساد را در یک گور دسته جمعی دفن خواهند کرد. هرکسی که توانسته بود عزیزش را تشخیص می‌داد و هرکسی که غیرقابل شناسایی بود را در آن گور دفن کردند. تشییع پیکر شهدای سینما رکس، تشییعی عظیم بود. پارچه فروشان آبادان، پارچه و پیراهن مشکی رایگان می‌دادند تا همه سیاه پوش این اتفاق باشند. نیروهای رژیم پهلوی دیگر جرائت نزدیک شدن به جمعیت عزادار را نداشتند چرا که مردم هم ناراحت خانواده‌های شان بودند و هم عصبانی از این جنایت پهلوی.
 
خدیجه نصیری همسر یکی دیگر از قربانیان حادثه سینما رکس آبادان است. در زمان حادثه سینما رکس؛ تنها دو سال از زندگی مشترک بانو نصیری و شهید "یدالله رضایی فرد" می‌گذشت و ماحصل این ازدواج یک فرزند هفت ماهه بود.
همسر شهید رضایی فرد درباره حادثه به تابناک خوزستان می‌گوید: یدالله آن شب به من گفت می‌خواهد به آرایشگاه برود و احتمال دارد پس از آن، باز هم به تماشای فیلم گوزن‌ها به سینما برود. قبل از آن دو باری برای دیدن فیلم رفته بود اما چون از فیلم خوشش می‌آمد می‌خواست باز هم به تماشایش بشیند. با یدالله به خانه خواهرش رفتیم. چند بار به خواهرزاده‌اش گفت با او به سینما برود اما خواهرزاده‌اش به بهانه مطالعه برای امتحانات مدرسه از رفتن به سینما خودداری کرد ولی با این وجود تا آرایشگاه او را هم راهی کرده بود.
 
ماه رمضان بود. پس از اینکه کارشان در آرایشگاه تمام می‌شود به خواهرزاده‌اش می‌گوید دلش هوس بستنی کرده است. به او مبلغی پول می‌دهد تا در راه بازگشت به خانه بستنی بخرد و با خود به خانه ببرد. خواهرزاده‌اش به خانه بازگشت و یدالله به تماشای گوزن‌ها رفت. سهم بستنی یدالله را در فریز بالای یخچال نگه داشتیم تا او بازگردد.
 
دور هم نشسته بودیم که یکباره دربِ خانه خواهرشوهرم به صدا در می‌آید. همسایه خواهرشوهرم، دمِ در با خواهرزاده یدالله کار داشت. سیاوش دم در رفت. احساس کردم بیش از حد معمول سیاوش دم در مانده. به سراغش رفتم. سیاوش؛ پسر خواهر شوهرم را پریشان دیدم. وقتی پرسیدم چه شده؟ گفت: می‌گویند سینما رکس را آتش زده‌اند. دایی یدالله آنجاست. مادر و خواهرشوهرم هم دنبالمان دم در آمدند و باز هم سیاوش را سوال پیچ کردند.
پای رادیو نشستیم. یک باره اعلام کردند برای پیدا کردن بقایای جانبخاتگان‌مان به سینما یا بهشت زهرا برویم. همسرِ خواهرشوهرم به سینما رفت اما وضعیت بسیار وحشتناک‌تر از آن چیزی بود که تصور داشتیم. روغنی لَزج از سوخته شدن تماشاگران فیلم، تمام سینما را پر کرده بود و اصلا چیزی برای پیدا کردن نبود!
 
به خانه بازگشت و گفت هیچکس نمی‌تواند او را تشخیص مگر همسرش که من بودم! با هم به بهشت زهرا رفتیم. لباس‌های پیکر جانبختگان به تکه‌های نامعلومی از اجسادشان چسبیده بود. همسرم را از پشت گردنش تشخیص دادم. آن زمان مرسوم بود که نوزادان را حجامت کنند. یدالله آثار حجامتِ پشت گردنش تا همان سن30 سالگیش مانده بود و همان آثار باعث شد تا او را تشخیص دهم. همان تکه باقی مانده پیکر یدالله را به گوشه‌ای بردیم و کفن کردیم. تمام یدالله به اندازه یک بغچه شد. آن لحظه گریه‌ام نمی‌آمد. اتفاقی که افتاده بود، شبیه یک عقده روی دلم سنگینی می‌کرد و نتوانستم گریه کنم.
 
می‌گویند کشته شدگان سینما رکس شهید نیستند! اما من می‌پرسم اگر کشته شدگان بی‌گناهِ این جنایت پهلوی شهید نیستند پس چه هستند؟
 
فقط دو سال با یدالله زندگی کرده بودم اما حتی در همان دو سال زندگی مشترک هیچ اخلاق بدی از او ندیدم. به مادرش می‌گفت ننه و مدام به او یادآوری می‌کرد ننه من نباید بگذارم آب در دلت تکان بخورد. یدالله هیچ خاطره‌ بدی برایم بجا نگذاشت. آن قدر که همیشه می‌گفتم کاش من و پسرمان هم همراه او بودیم.
 
تا مدت‌ها پس از حادثه؛ خانواده جانباختگان مقابل شهربانی که جفت سینما هم بود بست می‌نشستند. من هم چند روزی همراهیشان کردم. اما دست هیچ کداممان به هیچ جا بند نبود.
 
به گزارش تابناک خوزستان؛ اکثر آبادانی‌هایی که سن‌شان به آن حادثه قد می‌دهد داغ آن شب تلخ را تا به امروز در سینه‌هایشان حمل می‌کنند. ماشین‌های آتش نشانی خالی از آب بودند و مسئولان وقت آبادان در سفر. راه‌های مواصلاتی آبادان با شهرستان‌های مجاور پیش از حادثه بسته شده بود و آنچه حادثه را دلخراش‌تر رقم زد قفل بودن درهای از بیرون سینما بود.
 
با باز شدن درب سینما، پیکر جانبختگان از پله‌ها به سمت پایین سرازیر می‌شود. آدم‌های سالم و قبراق چند ساعتِ گذشته به پیکرهای و لاشه‌های سوخته شده‌‌ کوچکی تبدیل شده بودند به گونه‌ای که برای خارج کردن اجساد از بلدوزر استفاده کردند.
 
به گفته سلیمی نوین یکی از تاریخ پژوهان معاصر، طبق گزارش‌های پیدا شده در سفارت آمریکا در سینما رکس آبادان بمب باطری‌دار کار گذاشته شده بود. همچنین عبدالمجید مجیدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه رژیم پهلوی که خاطراتش در تاریخ شفاهی هاروارد نیز منتشر شده در مصاحبه‌ای می‌گوید سینما رکس آبادان توسط ساواک به آتش کشیده شد.
 
امام خمینی در پیام خود درباره این حادثه نوشته بود: من گمان نمی‌کنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی، دست به چنین فاجعه وحشیانه‌ای بزند جز آنان که به نظایر آن عادت عادت نموده‌اند و خوی درندگی و وحشی‌گری، آنان را از انسانیت بیرون برده باشد.
 
در سال‌های اخیر متاسفانه برخی منابع خارجی و حتی داخلی در پی تطهیر چهره پهلوی، وقوع حادثه دلخراش سینما رکس آبادان را به افراد و نیروهای انقلابی نسبت دادند اما قرائن و شواهد دولتی رژیم پهلوی نشان می‌دهد که مجرمین این حادثه خود رژیم پهلوی است.
 
چه تعداد مادرانی آن شب به انتظارِ بازگشت پسران و یا دختران‌شان بودند؟.. چه تعداد بچه‌هایی چشم‌های شان به در خشک شد؟.. چه تعداد همسرانی که برای افطاری سفره چیده بودند؟.. 28 مرداد 57 از خون جوانان وطن تنها مشتی خاکستر و ذغال بر جا ماند ...
____________________________________________________________________________________
*گزارش: زینب مرزوقی     *سردبیر: سمیه همت پور
 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار