به قلم ندا عبدی
کد خبر: ۷۱۴۷۰۵
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ - ۲۳:۲۰ 13 February 2019

 ساعت ۱۹ است و تنها ساعتی از غروب رسمی آفتاب گذشته. میدان زیر روگذر امام علی(ع) ارومیه شاهد ترافیک عجیبی است. کمی که نزدیک تر شدیم؛ کاملا در کلافی سردرگم فرو رفتیم که هیچ راهی برای گشایشش متصور نبودیم، حداقل آن نزدیکی ها! در واقع نمایندگان قانون -که گاه آن را رعایت نمی کنیم- یعنی چراغ راهنمایی و پلیس.
 از بی قانونی ها که گذر کردم؛ من خود به چشم خویشتن دیدم که انگار کسی مشکلی با این گره نداشت. همه با مشکل کنار آمده بودند گویا... سرها در گریبان که نه؛ در گوشی تلفن‌همراه بود. ۱۰ تا ۱۲ دقیقه به همین شکل گذشت.
 امیدها یکی یکی از ماشین ها پیاده شدند. چند جوان رشید که ماشین ها را راهنمایی کردند و در مقابل خودروهایی که قصد بر هم زدن نظم مورد نظر آنها برای گشایش ترافیک را داشتند، ایستادند. ترافیک به آسانی روان شد.

 جامعه ما گاه پر می شود از همین گره ها. تو گویی یک گربه ناقلا افتاده به جان کلاف جامعه و قرار نیست سرنخ پیدا شود.
روزی گوشت گران می شود و روزی تخم مرغ. گاهی نرخ ارز سر به فلک می ساید و گاه طلا از بقیه پیشی می گیرد.
نمی دانم چقدر شبیه آن جوان های گره گشای ترافیک هستیم؟
 برای حل مشکلات و برداشتن حرف "میم" از اول آن؛ تا به حال چند بار از ماشین هایمان پیاده شده ایم، جلوی بی قانونی ها ایستاده ایم و راهگشا بوده ایم؟
 نقش "من" را چقدر ایفا کرده ایم؟
بروم چرتکه بیاورم برای خودم؛ بعد به زمین و زمان گیر بدهم!

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار